کاغذتم احساست رو روی من بنویس عصبانیت رو روی من خط خطی کن اشکها تو با من پاک کن اگه سردت شد منو بسوزون اما منو دور ننداز
قلبم را تقدیمت میکنم تا بدانی بی ریاترینم اشکی برای اندوهت میریزم تا بدانی پر احساس ترینم شوق وصال حس غریبی است برایت ترسیم میکنم حس خوشبختی را تا بدانی خوشبخت ترینم موجی از عشق را بر ساحل وجودت میفرستم تا بدانی عاشق ترینم و شعرم را تقدیمت میکنم تا بدانی که من ساده ترینم
قلبم را تقدیمت میکنم تا بدانی بی ریاترینم اشکی برای اندوهت میریزم تا بدانی پر احساس ترینم شوق وصال حس غریبی است برایت ترسیم میکنم حس خوشبختی را تا بدانی خوشبخت ترینم موجی از عشق را بر ساحل وجودت میفرستم تا بدانی عاشق ترینم و شعرم را تقدیمت میکنم تا بدانی که من ساده ترینم
یه روز یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی می کرد و یه دوست پسر داشت که عاشق اون بود دختره همیشه می گفت اگه من بینا بودم همیشه با تو می موندم یه روز یکی پیدا شد که چشماشو بده به دختره وقتی دختره بینایشو بدست اورد دید دوست پسرش کوره گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخی زد و گفت مواظب چشمام باش
یه روز ماهی به اب گفت تو نمی تونی اشکهای منو ببینی چون من توی ابم اب جواب داد اما من میتونم اشکهای تو رو حس کنم چون تو توی قلب منی
اولین کسی که عاشقش میشی دلتو میشکونه و میره . دومین کسی رو که میای دوست
داشته باشی و از تجربه قبلی استفاده کنی دلتو بدتر میشکنه و میزاره میره . بعدش دیگه
هیچ چیز واست مهم نیست و از این به بعد میشی اون آدمی که هیچ وقت نبودی . دیگه دوست
دارم واست رنگی نداره .. و اگه یه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو میشکونی که
انتقام خودتو ازش بگیری و اون میره با یکی دیگه ...... اینطوریه که دل همه آدما میشکنه