آســـمــون چـــشــمـات

اگـر بـاز از روزگــار دلـت گـرفـت،لـحـظـه هـا ثـانـیـه ابـری شـدن ، بـیـا بـا مـــن

آســـمــون چـــشــمـات

اگـر بـاز از روزگــار دلـت گـرفـت،لـحـظـه هـا ثـانـیـه ابـری شـدن ، بـیـا بـا مـــن

هنوز...

ز چشمت اگر چه دورم هنوز....پر از اوج و عشق و غرورم هنوز

 

اگر غصه بارید از ماه و سال....به یاد گذشته صبورم هنوز

 

شکستند اگر قاب یاد مرا.....دل شیشه دارم بلورم هنوز

 

سفر چاره دردهایم نشد..... پر از فکر راه عبورم هنوز 
 

ستاره شدن کار سختی نیست.... گرشتم ولی غرق نورم هنوز

 

پر از خاطرات قشنگ توام.....پر از یاد و شوق و مرورم هنوز

 

ترا گم نکردم خودت گم شدی......من شیفته با تو جورم هنوز

 

اگر جنگ با زندگی ساده نیست.....در این عرصه مردی جسورم هنوز

 

اگر کوک ماهور با ما نساخت.....پر از نغمه پک و شورم هنوز

 

قبول است عمر خوشی ها کم است.....ولی با توام پس صبورم هنوز


در حضور خارها هم میشود یک یاس بود..در هیاهوی مترسکها پر از احساس بود 

 

میشود حتی برای دیدن پروانه ها....شیشه های مات یک متروکه را الماس بود. 

 

دست در دست پرنده،بال در بال..نسیم ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود 

 

کاش می شد حرفی از « کاش میشد» هم نبود....هر چه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود