-
حقیقت
یکشنبه 7 بهمن 1386 07:19
حقیقت انسان به آن چه اظهار میکند نیست بلکه حقیقت او نهفته در آن چیزی است که از اظهار آن عاجز است بنابراین اگر خواستی او را بشناسی نه به گفته هایش بلکه به ناگفته هایش گوش فرا بسپار
-
گریز و درد
دوشنبه 1 بهمن 1386 22:55
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت راهی به جز گریز برایم نمانده بود این عشق اتشین پر از درد بی امید در وادی گناه و جنونم کشانده بود رفتم که داغ بوسه پر حسرت ترا با اشک دیده زلب شستشو دهم رفتم که نا تمام بمانم در این سرود رفتم که با نا گفته به خود ابرو دهم یکی از شعر های فروع فرخزاد و گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد
-
خسته ام
یکشنبه 16 دی 1386 09:43
-
بهانه با من
یکشنبه 16 دی 1386 09:40
گفتم به دام اسیرم گفتا دانه بامن گفتم که اشیان کو؟ گفت اشیانه با من گفتم که بی بهارم شوق ترانه ام نیست گفتا بیا به گلشن شور ترانه با من گفتم بهانه ی نیست تا پر زنم به سویت گفتا تو بال بگشا راه بهانه با من گفتم در فصل پیری در من گلی نروید گفتا من جوانم فکر جوانه با من گفتم که خان و مانم در کار عاشقی رفت گفتا به کار خود...
-
عذاب اندر عذاب
شنبه 15 دی 1386 00:05
دریغا دیده ی دل ها به خوابست نداند کس که غم ها بی حسابست دمی اندیشه کن کاین زندگانی عذاب اندر عذاب اندر عذاب است
-
کاش.......
یکشنبه 9 دی 1386 06:53
-
نفرین
یکشنبه 9 دی 1386 06:48
نفرین به عشق به عاشقی نفرین به بخت و سرنوشت به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت نفرین به من نفرین به تو نفرین به عشق من و تو به ساده بودن منو به اون دل سیاه تو
-
انتظار
دوشنبه 26 آذر 1386 12:12
چشم هایم را به آسمانی که خدایت در آن است دوخته ام و دستهای خسته ام را سوی او دراز کرده ام و از تو می خواهم که بیایی و مرا از عطر نفسهایت لبریز کنی بیایی و مرا به سرزمین آب های نقره ای ، به سرزمین آرزوها ببری و امشب باز به گذشته مینگرم آنجا که در اوج نا امیدی سر راهم قرار گرفتی و با نگاهت قلب یخ بسته ام را گرما...
-
می خوام برات یه یادگاری بنویسم
چهارشنبه 21 آذر 1386 11:20
گفت : می خوام برات یه یادگاری بنویسم گفتم:کجا ؟ گفت : رو قلبت گفتم مگه می تونی ؟ گفت : آره سخت نیست ، آسونه گفتم باشه بنویس تا همیشه یادگاری بمونه یه خنجر برداشت . گفتم این چیه ؟ گفت : سیسسسسس ساکت شدم گفتم : بنویس دیگه ، چرا معطلی خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت دوست دارم دیوونه اون رفته ، خیلی وقته ، کجا ؟ نمی دونم...
-
غم
چهارشنبه 21 آذر 1386 11:15
سنگ مزارم بنویسید آشفته دلی خفته در این خلوت خاموش که او زاده ی غم بود و ز غم های جهان گشته فراموش
-
I love you
یکشنبه 18 آذر 1386 07:08
-
من همونم
یکشنبه 18 آذر 1386 07:05
من همونم که همیشه غم غصه اش بی شماره اونیکه تنها ترینه حتی سایه ام نداره این منم که خوبیهاشو کسی هرگز نشناخته کوچه در راه رفاقت همه هستی شو باخته هر رفیقی راهی با من دو سه روزی عاشقم بود عشق اون باعث درد همه دقایقم بود
-
تنها یک ارزو
سهشنبه 13 آذر 1386 00:06
اگر خداوند تنها یک آرزوی انسان را برآورده میکرد من بی گمان تنها یکباردیدن تو را آرزو میکردم و تو شاید...هرگز ندیدن مرا! آنگاه براستی خداوند کدامیک را می پذیرفت؟
-
خدا یا دوستت دارم
سهشنبه 13 آذر 1386 00:04
هرگاه دفتر محبت را ورق زدی و هرگاه زیر پایت خش خش برگ ها را احساس کردی هرگاه تک ستاره ای خاموش را در میان ستارگان آسمان دیدی برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب بگو : خدا یا دوستت دارم
-
به نام نوازشگر بی همتا
دوشنبه 12 آذر 1386 11:38
ای بسته به تار و پودم من لایق عشق تو نبودم عشقی که در دلم نهفته بود در راه محبت تو کم بود
-
قاصدک خوش خبر
پنجشنبه 1 آذر 1386 10:22
سالهاست که از قاصدک خوش خبرم بی خبرم شاید این بار او مرا دوست نداشت شاید این بار ، باری فزون تر در پیش داشت و ای کاش در لحظه ی سنگین وداع چشمهایش را به زمین می دوخت تا نمی توانستم از نگاهش تندیسی سازم از جنس پروانه های دشت خاطره.
-
گمان بیهوده
دوشنبه 28 آبان 1386 12:14
آنکس که می گفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت صدای خش خش برگها همان آوازی بود که من گمان می کردم میگوید: دوستت دارم
-
مانده ام تنهای تنها با غم تو
شنبه 26 آبان 1386 12:23
-
وقتی دیگر.....
سهشنبه 22 آبان 1386 17:10
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت به انتظار آمدنش نشستم وقتی دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتم وقتی اوتمام شد من اغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن مثل تنها مردن
-
عشق دو دستی تقدیم نمی شود پس برای انکه به دستش بیاری کوشش کن
دوشنبه 21 آبان 1386 12:26
-
من دوستت دارم
دوشنبه 21 آبان 1386 12:21
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت به انتظار آمدنش نشستم وقتی دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتم و قتی اوتمام شد من اغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن مثل تنها مردن
-
شعری از تو ...
شنبه 12 آبان 1386 12:31
یادت هست ؟؟ باران می بارید .. تو بودی، من هم !! و چشمهای تر تو که رنگ شقایق ها را تداعی می کرد .. و سنگینی بغض تو .. و لرزش صدایت .. و لرزش صدایم .. انگار روز آخر بود !! روز آخر فصلی زرد .. و من هنوز منتظرم ..
-
چه کسی نقش تو را خواهد شست
شنبه 12 آبان 1386 00:20
-
مسافر
شنبه 12 آبان 1386 00:10
باران می بارد امشب دلم غم دارد امشب ارام جان خسته ره می سپارد امشب در نگاهت مانده چشمم شاید از فکر سفر برگردی امشب از تو دارم یادگاری سردی این بوسه رابر لب قطره قطره اشک چشمم می چکد با نم نم باران به دامن بسته ای بار سفر را با تو ای عاشق ترین بد کرده ام من رنگ چشمت رنگ دریاست سینه ی من دشت غم هاست یادم اید زیر باران...
-
به نام افریننده ی عشق
پنجشنبه 3 آبان 1386 11:22
-
تقدیم به یگانه مروارید صدف وجودم
پنجشنبه 3 آبان 1386 11:16
من کوچ خواهم کرد تا رفیع ترین قله ی خورشید تا سپیدترین جاده ی امید تا عمیق ترین لحظه های نیایش انجا که دیوارها فاصله نیندازند و کوچه ها نشان از غربت در دل نداشته باشند انجا که اسمانش ابی است شبهایش مهتابی است و عشق بیداری ست انجا که دوستی ابدی است و زندگی پر زمعنی است جایی که در ان روی گلبرگ سرخ گونه ی دلم جای پای...
-
تقدیم به عشق پاک عاشقهای دنیا
سهشنبه 1 آبان 1386 00:31
-
همه می دانند
جمعه 27 مهر 1386 22:40
همه می دانند همه می دانند که من و تو از آن روزنه سرد عبوس، باغ را دیدیم و از آن شاخه بازیگر دور از دست سیب را چیدیم همه می ترسند همه می ترسند اما من و تو به چراغ و آب و آینه پیوستیم و نترسیدیم :: فرخزاد ::
-
نگاه منتظر
جمعه 20 مهر 1386 13:28
-
نگاه منتظر
جمعه 20 مهر 1386 13:26
زپشت میله های سرد و تیره نگاه حسرتم حیران به رویت در این فکرم که دستی پیش اید و من ناگه گشایم پر به سویت در این فکرم که در یک لحظه غفلت از این زندان خاموش پر بگیرم به چشم مرد زندانبان بخندم کنارت زندگی از سر بگیرم در این فکرم من و دانم که هرگز مرا یارای رفتن زین قفس نیست اگر هم مرد زندانبان بخواهد دگر از بهر پروازم...