آســـمــون چـــشــمـات

اگـر بـاز از روزگــار دلـت گـرفـت،لـحـظـه هـا ثـانـیـه ابـری شـدن ، بـیـا بـا مـــن

آســـمــون چـــشــمـات

اگـر بـاز از روزگــار دلـت گـرفـت،لـحـظـه هـا ثـانـیـه ابـری شـدن ، بـیـا بـا مـــن
نظرات 4 + ارسال نظر
ایلیاد دوشنبه 16 مهر 1386 ساعت 10:57 http://since1989.blogsky.com

ببین ..
دست خودم نیست،
اگه بعضی وقتها دلم برات تنگ می شه،
دست خودم نیست،
اگه صدات می پیچه تو گوشم و
من،
فقط می شنوم .. می شنوم و فکر می کنم،
تو همین جایی کنار من،
از وقتی رفتی من، همیشه تو رو می بینم،
که هنوز دستهای گرمتو فشار می دم و
اشکاتو پاک می کنم.
یادته؟
وقتی می رفتی گفتی منتظرت می مونم؟
منم منتظرش می مونم!
که بیاد و منو بده دست تو!
بازم با هم بدویم!
بازم کنار هم باشیم.

می بینی .. اشکامو؟

ایلیاد دوشنبه 16 مهر 1386 ساعت 11:31 http://since1989.blogsky.com

آسمان تلخ تر از آدمهاست...

ایلیاد پنج‌شنبه 19 مهر 1386 ساعت 09:38 http://since1989.blogsky.com

همه می دانند
همه می دانند
که من و تو از آن روزنه سرد عبوس،
باغ را دیدیم
و از آن شاخه بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه می ترسند
همه می ترسند اما من و تو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم و
نترسیدیم

:: فرخزاد ::

ممنون که وبلاگ به این قشنگی داری می دونم بهترم میشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد