ببین .. دست خودم نیست، اگه بعضی وقتها دلم برات تنگ می شه، دست خودم نیست، اگه صدات می پیچه تو گوشم و من، فقط می شنوم .. می شنوم و فکر می کنم، تو همین جایی کنار من، از وقتی رفتی من، همیشه تو رو می بینم، که هنوز دستهای گرمتو فشار می دم و اشکاتو پاک می کنم. یادته؟ وقتی می رفتی گفتی منتظرت می مونم؟ منم منتظرش می مونم! که بیاد و منو بده دست تو! بازم با هم بدویم! بازم کنار هم باشیم.
همه می دانند همه می دانند که من و تو از آن روزنه سرد عبوس، باغ را دیدیم و از آن شاخه بازیگر دور از دست سیب را چیدیم همه می ترسند همه می ترسند اما من و تو به چراغ و آب و آینه پیوستیم و نترسیدیم
ببین ..
دست خودم نیست،
اگه بعضی وقتها دلم برات تنگ می شه،
دست خودم نیست،
اگه صدات می پیچه تو گوشم و
من،
فقط می شنوم .. می شنوم و فکر می کنم،
تو همین جایی کنار من،
از وقتی رفتی من، همیشه تو رو می بینم،
که هنوز دستهای گرمتو فشار می دم و
اشکاتو پاک می کنم.
یادته؟
وقتی می رفتی گفتی منتظرت می مونم؟
منم منتظرش می مونم!
که بیاد و منو بده دست تو!
بازم با هم بدویم!
بازم کنار هم باشیم.
می بینی .. اشکامو؟
آسمان تلخ تر از آدمهاست...
همه می دانند
همه می دانند
که من و تو از آن روزنه سرد عبوس،
باغ را دیدیم
و از آن شاخه بازیگر دور از دست
سیب را چیدیم
همه می ترسند
همه می ترسند اما من و تو
به چراغ و آب و آینه پیوستیم و
نترسیدیم
:: فرخزاد ::
ممنون که وبلاگ به این قشنگی داری می دونم بهترم میشه!